سال جهش تولید با مشارکت مردم
امروز جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ۱۱:۵۴
 

اخبار

پیروزی عشق و امید بر بیماری پیشرفته سرطان

نوشتن و توصیه کردن درباره سرطان کار چندان سختی نیست چون فقط کافی است آخرین اخبار را از رسانه‌ها پیگیری کنید تا از تازه‌ترین دستاورد‌ها و پیشرفت‌ها باخبر شوید.اما شنیدن حرفهای کسی که از نزدیک با این بیماری درگیر بوده بسیار جذابتر از هر چیزی هست.

1-در ابتدا لطفا خودتان را معرفی کنید؟
ابتدا مشخصات فردی خود را ارایه می کنم من موسی سوری فرزند عزیز متولد ششم آذرماه 1330 خرمشهر هستم. تازمان اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان بایندر همراه خانواده پدری درخرمشهراقامت داشتم .پدرم کارگر راه آهن خرمشهربود.سپس سال های 1351 الی 1353 دوسال خدمت سربازی را انجام دادم وسپس درتاریخ در اول تیر 1354 از طریق آزمون سراسری در کارخانجات پالایشگاه آبادان(شرکت ملی نفت ایران)به استخدام رسمی دروزارت نفت درآمدم.ودرآزمایشگاه های مرکزی پالایشگاه آبادان مشغول به کار شدم درهمان سال درششم آذر 1354 ازدواج نمودم .خانواده همسرم یک خانواده نفتی بود. از سال 1356حین کار وارد دانشگاه شدم ولیسانس اقتصاد نظری خودراز دانشگاه شهید چمران اهواز با رتبه دوم ومعدل 18اخذ نمودم .سپس فوق لیسانس مدیریت اجرایی (MBA) با گرایش برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک با رتبه اول(با معدل84/18) ودرنهایت پس از بازنشستگی ، دکترای مدیریت استراتژیک کسب وکارخودرا با رتبه اول ومعدل 24/19 ازدانشگاه صنایع ومعادن ایران دریافت کرده ام. دارای پنج فرزند (سه پسر ودودختر) وجهار نوه پسری ودختری می باشم.

به طورکلی ازنظر سوابق کاری حدود 38(سی وهشت) سال در وزارت نفت از پایین ترین سطوح کارشناسی تا سطح مدیریت ارشد وبه طورعمده درمناطق عملیاتی جنوب وجزایرکشور به صنعت نفت کشور خدمت کرده ام .اولین سمت سازمانی من درصنعت نفت ، شیمیست آزمایشگاه های مرکزی پالایشگاه آبادان در تیرماه 1354 و آخرین سمت، مدیرعامل شرکت نفت وگاز پارس مجری طرح توسعه فازهای پارس جنوبی تا اول دی ماه 1391 بوده که دراین تاریخ بازنشسته شده ام وبه تعبیر دقیق تر،با رفتاری بسیار ناشایست بازنشسته ام کردند.ضمن آن که بعد از بازنشستگی طی 6(شش)سال اخیردرشرکت های خصوصی درسمت های مدیریتی ومشاوره ای مشغول بوده ام.

2-بیماری شما چه بوده و چه مدت زمانی روند درمان طول کشیده؟

درشهریور ماه 1384  احساس ناراحتی ودرد شدید استخوان درنواحی مختلف  بدنم  بویژه درناحیه زانوی چپ داشتم وطی دوماه شهریور  ومهر مراجعات مکرربه برخی پزشکان دربیمارستان صنعت نفت وبیرون از بیمارستان داشتم و معاینات وتصویر برداری های مختلفی انجام دادم ولی تشخیص قطعی داده نشد.اولین بار دکتر خلعتبری پس از انجام سی تی اسکن وافزایش بسیار شدید درد درتمام قسمت های بدنم، تشخیص اولیه ای دادند وتأکید واصرارویژه ای به همراهانم(برادرکوچکترم احمد وهمکارخوبم آقای ذوالفقاری) نمودند که بدون فوت وقت همان روز دربیمارستان بستری شوم وسرانجام درچهارم آبان 84  در بیمارستان فوق تخصصی صنعت نفت دربخش داخلی  بستری شدم .طی حدود دوهفته و پس از چند مورد نمونه برداری از استخوان های ران، ستون فقرات ودرنهایت  قفسه سینه ام ، نتایج مکرر آزمایش ها نشان داد که دچار سرطان لنفوم پیشرفته شده ام که متاستاز بیماری باعث درگیر شدن تقریبا تمام بدنم از جمله پاها، قفسه سینه،ستون فقرات ،وجمجمه ام شده بود .سپس دربخش شیمی درمانی (طبقه بالای بخش داخلی) بستری شدم وتحت  شیمی درمان سنگین قرارگرفتم.وحدود سه ماه ونیم دربیمارستان بستری بودم وبعد از ترخیص از بیمارستان حدود دوسال به طور مستمر ابتدا ماهانه  وبعد به صورت فصلی مورد معاینه قرارگرفته وآزمایش هایی برای کنترل وضعیت بیماری انجام می دادم.نکته قابل توجه این که درتمام مدت بیماری من سمت مدیریتی داشتم وطی دو سال ادامه درمان  وده سال پس از درمان، من درسمت های سازمانی مهم وسنگینی همچون مدیرعامل شرکت پایانه های نفتی ایران(قلب ذخیره سازی وصادرات نفت خام کشور)،مدیرعامل سازمان منطقه ویژه اقتصادی وانرژی پارس(عسلویه پایتخت انرژی کشور) ومدیرعامل شرکت نفت وگاز پارس(متولی تولید وتوسعه 24فازگازی درمیدان مشترک پارس جنوبی)، شبانه روزی درگیر مسئولیت ها وفعالیت های بسیارزیاد وپرتنش وپراسترسی بوده ام اما هیچ گاه کم نمی آوردم وشبانه روز12الی 14ساعت کارمدیریتی داشته ام یعنی بیماری نه تنها اثر منفی بر کمیت وکیفیت شغلی وحرفه ای ام نداشت بلکه صادقانه بگوییم که رویداد بیماری وفرآیند درمان آن، باعث شد به دلیل تحول درنگرش ورفتار سازمانی ، از کارکردن درکنار همکاران وپرداختن تمام عیار به مشکلات ومسایل کارکنان ، احساس رضایت و شادمانی بیشتری داشته باشم و دستاوردهای فردی ، گروهی و سازمانی مطلوب تری کسب کنم.هرچند که هدفم کسب رضایت همه افراد نبوده چون آن را فرمول شکست می دانم اما درکسب رضایت اکثریت کارکنان ،موفقیت های زیادی کسب کرده ام.

3-الان که بهبود پیدا کردید  از بیماری تان صحبت کنید ناراحت نمی شوید؟
خیر، از صبحت درباره بیماری سرطان ودوران دشوار درمان وآن شرایط سخت وخاص ناراحت نمی شوم زیرا همان طوری که اشاره شد، بیماری ام منجر به تحولاتی مثبت درنگرش ونگاه من به زندگی و رویدادهای زشت وزیبا ورویدادهای سخت ودشوارآن گردید و برایم بسیارآموزنده ، انگیزشی وامیدبخش بود.به دلیل اتفاقات وشرایط خاصی که داشتم سه بار تا آستانه مرگ پیش رفته ام ولی علاوه برتلاش تیم پزشکی ودرمانی، نقش نگرش مثبت،باور عمیق و امید به زندگی خودم دربهبود ودرمانم ، کلیدی بودند وبسیار یاری ام نمودنداین موضوع یک مسئله مهم وکلیدی دردرمان بیماران خاص وسرطانی است.
اصولاً  دوران سخت وپرچالش از جمله بیماری ها،شکست ها، و حوادث وضربات ناگهانی وسهمگین می توانند زمینه مناسبی برای تحولات فکری،روحی ورفتاری و همچنین یادگیری های اثربخش باشندو امید وتلاش انسان برای فردایی بهتر را افزایش دهند. اکثر انسان های موفق ومتعالی ، درزندگی خود با رویدادها،شکست ها،بیماری ها ویا ضربات سخت ونفس گیری روبرو شده اند و با یادگیری ودرس آموزی از آن رویدادهای سخت ودشوار،پلی به سوی آینده ای بهتر ، زیباتر و انسانی تربرای خود ودیگران ساخته اند. طی 12سالی که از بیماری ودرمانم می گذرد با بیش از دویست وچهل نفر از بیماران خاص بویژه بیماران سرطانی وخانوده های آنان هم صحبت ودوست شده وتجارب و اطلاعات ویافته های خود را دراختیار آنان قرارداده ام وسعی کرده ام نقش کلیدی باورها و نگرش های خودشان را دردرمان بیماری هایشان یادآوری وپررنگ نمایم.و وقتی بهبود ودرمان آن ها را مشاهده می نمایم ، احساس رضایت ،موفقیت وشادمانی می کنم وخود را درموفقیت وسلامت آنان شریک می دانم احساس بسیار خوب ودلنشین وطراوت بخشی است.
 
4-رمز موفقیت شما در این مبارزه چه بود؟
چند عامل کلیدی(از پزشکان،پرستاران گرفته تا خود بیمار وخانواده واطرافیان وی) دردرمان بیماری های خاص بویژه سرطان نقش اصلی وپشتیبانی دارند .دردرمان بیماری خودم ابتدا باید به نقش بسیار اثربخش تیم های درمانی بویژه پزشکان وپرستاران تأکید کنم. سپس به نقش باورهای سازنده،نگرش مثبت و امید فراوان خودم به بازگشت به سلامت اشاره می کنم .تمام تیم درمانی و اعضای خانواده، دوستان وهمکارانم طی دوران سه ماه ونیم بستری ودو سال ادامه درمان شاهد بوده اند که من حتی یک لحظه باور و امید خود را به بازگشت به سلامت و درمان بیماری از دست ندادم هرچند که مسئله مرگ وزندگی برایم از رویدادهای سال های جنگ تحمیلی وحضور درخرمشهر،آبادان واهواز حل شده بود.اما درتمام مدت بیماری برای دستیابی به سلامت و ادامه زندگی، با توکل وتکیه به خدای مهربان تلاش واقدامات لازم را با جدیت انجام می دادم از جمله پیروی کامل وعمل دقیق به پروتکل های درمانی وتوصیه ها ودستورهای پزشکان وپرستاران سرلوحه رفتار روزانه ام بود.درضمن نقش خانواده واطرافیان بویژه همکاران بسیار خوبم درشرکت پایانه های نفتی ایران ، شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب، پالایشگاه آبادان وبرخی همکاران ستادی صنعت نفت ، درتقویت روحیه وامیدواری بیشترم به درمان  و بازگشت به سلامت ،بسیار مهم ومثبت بوده است که همیشه قدردان وسپاسگزارآنان بوده وهستم.

5-حس الان شما به زندگی چیست؟

یک حس ونگرش خوب وسازنده وانسان مدارانه به زندگی ورویدادهای آن دارم .تصویر مثبت از رویدادهای زندگی،احساس موفقیت  واحساس شادمانی از لحظه های کنونی زندگی ام مهم ترین حالات روحی ام در زندگی است.در شادی ها وغم های سایر هموطنانم بویژه بیماران خاص وبیماران سرطانی خود را شریک می کنم. مثب اندیشی وامیدواری وتلاشم برای فردایی بهتر ،زیباتر وانسانی تر،ریشه درنگرش وباورهای من دارد.آرزوی بهروزی و سلامتی وشادمانی برای همه انسان ها ، فارغ از عقیده،زبان،نژاد و....آنان دارم ودراین مسیر درحد توانم تلاش عملی می کنم.احساس می کنم ما انسان ها فارغ از همه قید وبندها، مسافران یک سفر کوتاه وسرنشینان یک کشتی دراقیانوس هستی هستیم وسرنوشت ما به شکل های مختلفی به هم گره وپیوند خورده است وباید همه به هم کمک کنیم که سفر خوب وخوشی با هم داشته باشیم.
6-در روند بیماری نا امید شدید؟؟
همان طورکه درپاسخ پرسش قبلی اشاره کردم هم دردوران بستری بودن (سه ماه ونیم) وهم طی دوسال ادامه درمان هیچگاه امیدخود را به درمان و بازگشت سلامتی ام از دست ندادم.وبراساس نگرش وباورهای مثبت وسازنده خود وتقویت مستمر آنها توسط خانواده ، دوستان وهمکاران خوبم ،درتمام مدت شیمی درمانی ها وحتی درسه مرحله ای که تا آستانه مرگ پیش رفتم امیدم را به خدای مهربان و کادردرمانی شایسته وتوانمند بیمارستان صنعت نفت از دست ندادم.

7-چه کسانی در این بهبود نقش موثر داشتند؟
درپاسخ به یکی از پرسش ها،به طور کلی به این موضوع اشاره کردم. به نظر من کل فرآیندهای اصلی وپشتیبانی ومدیریتی بیمارستان دردرمان سرطان من نقش سازنده داشته اند.بنابرین من درمان بیماری سرطان خود را بعد از عنایات خداوند مهربان، نتیجه کار و تلاش دلسوزانه ومسئولیت پذیری بالای تمامی کسانی می دانم که در بخش های مختلف بیمارستان از کادر درمانی گرفته تا کادراداری،خدماتی ومدیریتی درکلیه سطوح سازمانی و با وجود همه مشکلات وکمبودها؛ برای سلامت و نجات انسان ها از مرگ فداکاری می کنند. واقعاً دشوار است که نام کلیه کسانی که دردرمان من مستقیم نقش داشته اندرا بیان کنم بنابرین به نام تعدادی از این انسان های سلامت آفرین ونجات بخش اشاره می کنم.ابتدا باید ازدکتر خلعتبری که تشخیص واصراراولیه ایشان با عث بستری شدنم برای درمانم شدیاد کنم سپس به دکتر شریفیان ودکتر احمدرضا توگه متخصصان خون وآنکولوژی وقت دربیمارستان صنعت نفت اشاره می نمایم که پروتکل درمانی وشیمی درمانی هایم را آنها تجویز نمودند.سپس باید نقش دکتر حبیب اله سمعیع و خانم دکتر صداقت را یاد آوری کنم که تقریباً اکثر روزها وضعیت بیماری و آزمایش هایم را پایش وکنترل می کردند.خانم دکتر زارعیان که متخصص بیهوشی بودند هرروزی که دربیمارستان حضور داشتند به سراغ من می آمدند و درگفتگوهای سازنده ای که داشتیم سعی می کردند افکار مثبت و امید به درمان را درمن بیشتر تقویت کنند. درطی دوسال درمان سرطان ، به مشکلات قلبی هم دچار شدم که دکتر سید مهدی هاشمی ودکتر اخلاق موید چهار بار چهار فنر (استنت)درقلب وکلیه من کار گذاشتند. طی دوره های تشخیص و درمان ، پزشکان دیگری هم دربازگشت سلامت من نقش داشته اند که فرصت ذکر نام همه آنان فراهم نمی باشد. من سال هاست که با تعدادی از این عزیزان ارتباطات خودم را حفظ کرده ام وهمیشه صمیمانه قدردان ودعاگوی آنان هستم.
درخصوص کادر پرستاری وتلاش های دلسوزانه و رفتار متعهدانه وانسانی آنها با بیماران بویژه دربخش شیمی درمانی،واز جمله با خودم،هرچه بگویم  نمی تواند گویای مطلب باشد.مدیریت ،کنترل ونظم بخش تحت سرپرستی سرکار خانم قاسم زاده ،خانم زنگنه و بقیه پرستاران مثال زدنی بود ونقش مهمی دردرمان من وسایر بیماران داشته است.
به نقش مثبت و روحیه بخش خانواده،دوستان وهمکارانم درصنعت نفت وشرکت پایانه های نفتی ایران وشرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب وپالایشگاه آبادان هم فبلا اشاره کردم که ذکر نام آن عزیزان دراینجا مقدور نمی باشد.
این نکته را یادآوری کنم که من سه بار برای انجام یک نوع تصویر برداری پیشرفته(پت سی تی اسکن) که آن زمان درایران انجام نمی شد (با مصوبه وقت هیأت مدیره محترم وقت شرکت ملی نفت ایران) برای یک ماه به بیمارستان معروف همر اسمیت لندن رفتم.پزشکان متخصص سرطان وخون وآنکولوژی در آنجا با انجام آزمایش های مکرر وبررسی تاریخچه، وضعیت ومیزان پیشرفت بیماری من و پروتکل ومسیر درمانی ام دربیمارستان صنعت نفت بسیار شگفت زده شدند وپروتکل ونتایج درمانی را عالی وممتار ارزیابی کردند واین موضوع را کتبی روی برگ پروتکل درمانی من قید کردند.من دربازگشت به ایران این موضوع را همراه با تشکر وسپاس قلبی خود درقالب یک تقدیر نامه خطاب به کادردرمانی بیمارستان صنعت نفت منعکس نمودم که فکر می کنم برای آگاهی بیشتر و امیدواری وروحیه دادن به بیماران آن تقدیرنامه ونظر بیمارستان همر اسمیت مدتها دربخش شیمی درمانی بیمارستان نفت نصب شده بود.درهرحال من همیشه قدردان ودعاگوی همه دست اندرکاران بیمارستان فوق تخصصی صنعت نفت بوده،هستم وخواهم بود.خاطرات فداکاری ها وتلاش های این عزیزان برای درمان بیماران  ازجمله درمان سرطان پیشرفته خودم، همیشه درذهن وروح وروانم زنده وانگیزه بخش است.
طی همان دوران بیماری من خاطرات ورویدادهای روزانه را یادداشت می کردم که بلافاصه آنها را تنظیم وتدوین کردم که کتابی درحدود175صفحه شد تعدادی از نسخه الکترونیکی آن دراخیتار تعداد ی از دوستان قرارگرفت ولی به دلایلی کتاب منتشر نشد.شاید روزی درشرایط مناسب آن را منتشر کنم.

۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ۱۰:۳۳
تعداد بازدید : ۷,۳۳۰

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید